نظرات بهرام بیضایی در مورد فرهنگ ایرانیان

«مذهب من، فرهنگ است.» (در بازجویی دانشگاه تهران که منجر به اخراجش شد) ‌ «این جهان را چاره‌ای جز فرهنگ نیست.» (هنگام دریافت نشان یونسکو)

| کد مطلب: ۱۲۰۲۹
لینک کوتاه کپی شد

‌— شاهنامه را «ستون هویت ایرانی» می‌دانست و معتقد بود این اثر، هویت ملی را در میان تلاطم‌های تاریخی حفظ کرده است.

‌— «عاشق این مردمم، ولی نه عاشق جهالتشان؛ عاشق استعدادی که درونشان هست و می‌تواند به جهش آن‌ها بینجامد.»

‌— «آن‌جا [ایران] کشور و زندگی و فرهنگ من است.» (درباره دلبستگی به خاک ایران با وجود دوری از آن)

‌— «ما ملتی هستیم که تاریخ‌مان را نمی‌خوانیم، بلکه آن را بر اساس نیاز امروزمان جعل می‌کنیم.» (نقد فراموشی تاریخی)

‌— «فرهنگ ما در لایه‌های پنهان اسطوره‌ها و زبان باقی مانده است، نه در روایت فاتحانی که تاریخ را نوشته‌اند.»

‌— «بزرگترین دشمن ما نه لزوماً بیگانگان، بلکه جهل جمعی و قضاوت‌های کورکورانه است.» (مضمون اصلی بسیاری از آثارش مانند «مرگ یزدگرد»)

‌— «زن در فرهنگ کهن ما نماد خرد و زایایی بوده است، و هرگاه فرهنگ ما رو به زوال رفته، اولین قربانی‌اش زنان بوده‌اند.»

‌— «من با آنچه می‌سازم ایرانی هستم؛ هویت ما در گروی کارهای خلاقانه ماست، نه در ادعاهای گذشته‌مان.»

‌— «ما همیشه منتظر معجزه‌ای از بیرون هستیم، در حالی که رهایی فرهنگی تنها از مسیر خودشناسی و بازگشت به ریشه‌های اصیل می‌گذرد.»

‌— «ایران در قرن نوزدهم از خواب سنگینی بیدار شد و خود را با دنیایی روبه‌رو دید که برداشت دیگری از زندگی داشت. سرگردانی میان ریشه‌ها و سنت‌های دیرین از یک‌سو و جهان به‌اصطلاح پیشرفته از سوی دیگر، زندگی ما را از درون دوپاره ساخت. ما ارزش‌های پیشین را از دست دادیم بی‌آنکه ارزش‌های تازه‌ای کسب کنیم. ما ملتی هستیم سرگردان میان دنیای کهن و دوران نوین، میان ساختارهای روستایی و شهری، میان ذهنیت سنتی و مدرن، میان سنت‌پرستی و خردگرایی. ما هویت خود را در این دوگانگی گم کرده‌ایم. نه می‌توانیم از گذشته خود دل بکنیم، نه به آن قانع هستیم. نه می‌توانیم ضرورت پیشرفت را انکار کنیم، نه برای پذیرش آن آمادگی داریم. پس ناچاریم خود را با آنچه می‌سازیم از نو تعریف کنیم؛ تنها از این راه به هویت حقیقی خود دست می‌یابیم. ما در دوران تحول به‌سر می‌بریم و در میان نیروهای متضاد قرار گرفته‌ایم. این پرسش که ما که هستیم، تنها به من تعلق ندارد، بلکه همه روشنفکران نسل مرا به خود مشغول داشته است.» (درباره سرگردانی تاریخی و فرهنگی ایرانیان در دوران مدرن)

‌— «فقط ایرانی بودن کافی نیست؛ ما آن چیزی هستیم که تولید می‌کنیم.» (تأکید بر تولید خلاقانه به جای ادعای صرف)

‌— «من فکر می‌کنم فرهنگ ایرانی ذاتاً استعاری است.» (درباره تأثیر استعاره‌ها در فرهنگ ایرانی و آثارش)

‌— «همه فیلم‌های من درباره هویت هستند.» (درباره مضمون اصلی آثار سینمایی‌اش)

‌— «در روشنفکری چپ، بسیاری به‌رغم ۱۲۰۰ سال نوشته‌های زبان فارسی، آن را تحمیل رضاشاه جلوه می‌دادند.» (نقد انکار تاریخ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی)

‌— «گرچه دشنام‌هایی که گلستان و شاملو جداگانه به شاهنامه و فردوسی شمرده‌اند از شماره بیرون است. گلستان و شاملو با همه اختلاف با یکدیگر در نقدهای دیگر، در دشنام دادن به فردوسی هم‌سخن و هم‌داستانند.» (انتقاد از برخورد منفی برخی روشنفکران با شاهنامه)

‌— امیدوارم که «فرهنگ جدیدی در ملت جدید پدید آید و با آن ایران جدیدی.» (بیان امید به تجدید فرهنگی و ملی ایران)


 

ارسال دیدگاه